قـــقـــــنـــــو س

ضرب المثل ما چی می خواستیم یا ما چی فکر می کردیم وچی شد نمونه ای از تغییر اهداف مورد نظر در خارج از کنترل ما را حکایت می کند در این بین گاهی هم برنامه ریزی ها نیست که به ناکامی اهداف مد نظر اشاره دارد گاهی واژه های مقدس در ذهن داریم که در گذر زمان ان بار عاطفی وهیجانی ومعنی خود را ازدست می دهند و شما تقدسی را که در یک واژه داشته اید بکلی زیر سوال می بینید ان زمان زمانی هست که جامعه وافراد دنبال بهترین راهکارهابرای رسیدن به امیال خود می گردند و از هرانچه که

بعضی وقتها درزندگی کارهای را انجام می دهیم که برخلاف انتظار نتنها برایمان سودی ندارند که هزینه های هم روی دست ما می گذارند که خارج از کنترل ماست و این هزینه های برباد رفته گه گاهی که به از ذهن انسان خطور می کند خود باعث رنجش می شود و همین رنجش خود نوعی هزینه دادن هست هزینه ای مستمر در باد فنا شده . این هزینه ها همیشه جنبه پول خرج کردن ندارد خیلی وقتها وقت گذاشتن به موضوعی هزینه هست فکر کردن هزینه هست تلاش برای تغییر هزینه هست حرص خوردن دوچندان هزینه هست

وقتی که مجرد بودم بیشترین علاقه واحساسم را با او درمیان می گذاشتم و چنان دردنیای دوستانه خود غرق بودیم که ازهمه چیز هم باخبربودیم به قول معروف ازجیک وپیک هم خبرداشتیم خصوصا انجا که نقطه اشتراک فکری ما بود و به به وچهچه مون با هم مزید علت بود واز همه مهمتر چون نسبت فامیلی وهم خونی باهم داشتیم بیشتر رابطه مارا نسبت با دیگردوستانمان خاص کرده بود تااینکه کم کم مسیر مان با ازدواج و ورود خانم های گرام به زندگی ،از هم فاصله گرفت و انتقالی من به تربت و او به مشهد